الان که دارم این متنو مینویسم کمتر از یه ماه تا کنکور ارشد مونده و دو سه ماهی یزد بودم و شاید نود درصد زمانش رو توی خونه گذروندم.
دارم درس میخونم ولی خب استرسی که خارج از درس هست بیشتر از استرس کنکوره واقعاً برای خود کنکور استرس خیلی کمی دارم و مهم نیس خیلی.
مهمترین چیزی که اذیتم میکنه اینه که اطرافیانم خیلی از اونایی که دوستشون دارم یه سری چیز پیشپاافتاده رو اینقد سخت میگیرن که زندگیشون رو به خاطرش خراب میکنن. لحظات خوشی زیادی رو دارن از دست میدن.
توی دنیا مسئولیتمون خیلی بیشتر از اینه که بخوایم سر یه سری چیز ساده و الکی خودمونو ناراحت کنیم. گاهی باید آدم به سطح دغدغهش نگاه کنه، آیا آدمی توی اون سطح هستیم؟ یا با اهمیت ندادن به اون و فک کردن به چیزهای بزرگتر میشه زندگی رو شیرینتر کرد؟
نه میدونم برای کی مینویسم نه میدونم برای چی! ولی خب صرفاُ برای این که گفته بشه.